کتاب اعتماد به نفس نشر حباب
کتاب اعتماد به نفس نشر حباب برای رسیدن به رضایت درونی نیازی نیست که کارهای خاص و عجیبی انجام دهید. باربارا دی آنجلیس در کتاب اعتماد به نفس، راهکارهای جذاب و اثر بخشی را مطرح میکند که با آنچه تا به حال دربارهی خودباوری و ایمان به تواناییهای شخصی خواندهاید، متفاوت است.
دربارهی کتاب اعتماد به نفس:
اکثر مردم هنگام انجام دادن کارهایی که در آن مهارت دارند احساس اعتماد به نفس میکنند. در واقع تنها زمانی به خود احساس خوبی دارند که مشغول فعالیتهای مورد علاقهی خود هستند و در زمانهای دیگر، حس خودباوری خود را از دست میدهند.
باربارا دی آنجلیس در کتاب اعتماد به نفس (Confidence: Finding it and Living it) خودباوری واقعی را معرفی میکند و روشهای کارآمدی را به شما آموزش میدهد تا بتوانید احساس قدرت بیشتری در کار و روابط شخصیتان داشته باشید و در تمامی لحظات زندگی خود به رضایت درونی برسید.
دی آنجلیس دراین کتاب رفتارهای غلط افراد را در مواقع مختلف بازگو و خاطر نشان میکند که چه عادتهای مخربی در گذشته باعث از بین رفتن احساس خودباوری در انسانها شده است. ممکن است فردی در زندگی به موفقیتهای زیادی رسیده باشد، اما به تواناییهایش ایمان نداشته باشد و خود را یک انسان شکست خورده بداند. نویسنده متذکر میشود که اعتماد به نفس چیز دیگری است و با تصورات ما زمین تا آسمان فرق میکند. او عقیده دارد این احساس از عزم و اراده افراد نشأت میگیرد نه نتایج کارهایشان.
کتاب اعتماد به نفس برای چه کسانی مناسب است؟
کسانی که در جستجوی اعتماد به نفس واقعی نیازمند راهکارهای عملی برای ترک عادتهای مخرب خود هستند، این کتاب گزینه مناسبی برای آنهاست تا از سرزنش خود دست بردارند، به رویاهای خود اعتماد کنند و برای دستیابی به آنها تلاش کنند.
در بخشی از کتاب اعتماد به نفس میخوانیم:
زمانی که ذهنتان به شما میگوید: «بعید میدانم بتوانم موفق شوم» در واقع به خودتان میگویید:
«به خودم اطمینان ندارم که بتوانم مطالعه کنم، یاد بگیرم و هر کاری لازم باشد انجام دهم تا به آرزوها و رویاهایم دست یابم». هر چقدر به ارادۀ خود اطمینان داشته باشید، اعتماد به نفس بیشتری هم در خود احساس خواهید کرد. اصولاً نیز داشتن خود باوری به این معناست: به خود اطمینان داشته باشید که میتوانید ترسهای که در وجودتان هست، از بین ببرید و تسلیم نشوید.
داستان مردی که فروش مرغ سوخاری را در یک شهر کوچک آغاز کرد و پس از مدتی به تاجری بیست میلیون دلاری مبدل گشت، را شنیده یا خوانده باشید، حتما در آن هنگام با خودتان فکر کردید، «وای، چه شانسی! چقدر درست تونسته از شانسش استفاده کنه!» ولی هیچ کس این قسمت داستان را برایتان بازگو نکرد که او چندین بار شکست خورد و همهی سرمایهای را که به زحمت به دست آورده بود را از دست داد و مجبور شد مجدداَ شروع کند. او چندین بار با مشکلات بزرگی مواجه شد که هرگز فکر نمیکرد بتواند از آنها عبور کند.
به نظر شما این تاجر ثروتمند چه چیزی داشت که اکثر ما آن را نداریم؟ او به خودش اعتماد داشت و هیچ گاه مأیوس نشد.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.