کتاب بیشعوری نشر فوکا
کتاب بیشعوری نشر فوکا راهنمای عملی شناخت و درمان خطرناکترین بیماری تاریخ بشریت نوشتۀ خاویر کرمنت، موضوعی روانشناسی را با محوریت طنز بیان کرده و راههای شناخت و رو به رو شدن با بیشعورها را به شما معرفی میکند.
آیا وقتی که همسایهتان زبالههایش را در جوی آب میریزد عصبانی میشوید؟ آیا تاکنون برایتان پیش آمده که در ادارهای جهت گرفتن یک امضا روزها و ساعتها در رفت و آمد باشید؟ آیا تا به حال خواستهاید بعضی از بزرگترهای فامیل که مرتباً مشغول فضولی و نصیحت کردن هستند را خفه کنید؟ آیا تماشای بعضی از مجریهای تلویزیون شما را عصبی میکند؟ آیا تا به حال این احساس را داشتهاید که برخوردهای رئیستان با شما توهینآمیز است؟
اگر جوابتان به سوالهای بالا مثبت است، میکروکتاب بیشعوری (Asshole No More) مخصوص شماست به این دلیل که شما با بیشعورها طرف هستید و این کتاب پدیدۀ بیشعوری در جوامع امروزی را مورد بررسی قرار داده است که راهنمای عملی مهمی جهت شناخت و درمان بیشعوری، که خطرناکترین بیماری تاریخ بشریت و همچنین چگونگی رفتار با مبتلایان به این بیماری است. ولی چنانچه جوابتان به این سوالات منفی است، احتمالاً خطر جدیتری شما را تهدید میکند!
خاویر کرمنت (Xavier Crement) در کتاب بیشعوری که در گروه کتابهای معروف و پرفروش قرار دارد، تلاش کرده با زبان طنز به پدیده بیشعوری که واقعیت دردناک جهان امروز است بپردازد و راه نجاتی برای آن پیدا کند. او معتقد است که بیشعوری یک بیماری است که برای درمانش باید ابتدا آن را به خوبی شناخت.
از نظر او بیشعوری نه تنها حماقت نیست بلکه اکثر بیشعورها از هوش بالایی برخوردار هستند و همین هوش و معلومات و گاهی هم موقعیت اجتماعی، سبب تبدیل شدن آنها به یک انسان بیشعور میشود.
چه خودتان بیشعور باشید و چه با بیشعورها درگیر باشید، این کتاب راهنمای خوبی برای شما محسوب میشود. هیچ کدام از وقایع و نامهایی که در این کتاب استفاده شده است واقعی نیست.
درمان بیشعوری سخت است چرا که بیشتر مبتلایان به این بیماری نمیخواهند باور کنند که بیشعور هستند. پس اولین و مهمترین قدم برای درمان این بیماری خطرناک، پذیرش آن است. وقتی که ترفندها، کلکها، حقهسواریها و سوء استفاده از افراد بیفایده میشود، بیشعور میفهمد که یک جای کار میلنگد.
وقتی خود فرد به این نتیجه برسد که بیشعور است، روند بهبود و درمان آسانتر است، اما وقتی راه انکار را در پیش میگیرد، کار درمانگر را سخت میکند. هر بیشعوری باید بتواند با خودِ واقعیاش رو به رو شود. دست از انکار و سرزنش دیگران بردارد تا بتواند به آرامش ذهنی برسد.
درست است که بسیاری از بیشعورها با اذیت کردن دیگران کار خود پیش میبرند، اما تنها کسی که بیشتر مورد آزار و اذیت قرار میگیرد، خودشان هستند. آنها از درون نابود میشوند در حالی که فکر میکنند خیلی مقاوم هستند.
بیشعور بودن هیچ ارتباطی با میزان تحصیلات و دانش افراد ندارد. این موضوع در مورد خود من هم صادق است. بهترین قسمت درمان برای من وقتی بود که فهمیدم از درون به پوچی رسیدم و همه چیز در حال بلعیدن من است. بعد از آن تصمیم گرفتم هر گونه اخلاق و رفتار نادرست را از خودم دور کنم.
بعد از اینکه فرد بیشعور پذیرفت که بیشعور است حالا باید احساس پشیمانی کند. این کار به او کمک میکند تا هیچ رفتار نادرستی را انجام ندهد. حالا ارزش همه رفتارهای غلط او در مقابل چشمانش نابود میشود و فرد در لبه تیز انسان شدن قرار میگیرد. حالا او باید صفات و ویژگیهای پسندیده را جایگزین صفات ناپسند کند.
فرد یاد میگیرد که میتواند شکست بخورد، میتواند قدرتش را با دیگران سهیم شود، میتواند گاهی در رقابتها نفر دوم باشد و نفر دوم بودن اصلا اشکالی ندارد.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.