کتاب می توانی اگر بخواهی نشر ملینا
کتاب می توانی اگر بخواهی نشر ملینا نوشتهی جول اوستین، میآموزید که چگونه تواناییهای درونی خود را پیدا کنید، به هوش خود اعتماد داشته باشید و مهمتر از همه، خود را دست کم نگیرید. این کتاب که در فهرست پرفروشترینهای نیویورک تایمز قرار دارد، به شما نوید موفقیت و روزهای بهتری را میدهد.
دربارهی کتاب :
اگر واقعاً تمایل دارید به فرد موفقی در زندگی تبدیل شوید و به خواستههای خود برسید، کتاب میتوانی اگر بخواهی (You Can You Will) هشت ویژگی مشترک افراد موفق را با شما در میان میگذارد و کمکتان میکند تا به نهایت تواناییها و استعدادهای خود دست پیدا کنید و به همان شخصی تبدیل شوید که از ابتدای امر برای آن ساخته شدهاید.
راهکارهایی که جول اوستین (Joel Osteen) در کتاب حاضر ارائه میدهد بارها و بارها بر روی افرادی با شرایط مختلف آزمایش شده و همواره نتایج مطلوبی داشتهاند.
نویسنده در کتاب میتوانی اگر بخواهی تأکید میکند که بیشتر اوقات انسانها خود را دست کم میگیرند، اجازه میدهند شک و تردید بر آنها پیروز شود یا اینکه حرفهای تلخ و ناامیدکنندهی اطرافیان آنها را قانع میکند که در جایگاهی که هستند باقی بمانند و به عنوان فردی متوسط به حیات خود ادامه میدهند. اما جول اوستین نمیگذارد این اتفاق برای شما رخ بدهد؛ برای موفقیت در مسیر زندگی فقط کافی است کتاب حاضر را با دقت بخوانید و به گفتههای این مربی مشهور و با ایمان عمل کنید.
کتاب میتوانی اگر بخواهی مناسب چه کسانی است؟
اگر به کتابهای موفقیت شخصی علاقهمند هستید و دوست دارید که تغییری در مسیر زندگی خود ایجاد کنید، این کتاب جذاب برای شما مناسب است.
از میان سایر آثار این کشیش میتوان به مواردی مانند قدرت من هستم، غلبه بر خستگی، زندگی بدون وابستگی، رستگاری در تاریکی، درخواست بزرگ داشته باشید، قدر خودتان را بدانید، چگونه به کسی به راحتی وابسته نشویم، نسخه بهتر خودت، تفکر در سطحی بالاتر و… اشاره کرد.
در بخشی از کتاب میتوانی اگر بخواهی میخوانیم:
یک زن جوان به نام ریچل اسمیت در سال 2007 دختر شایسته ایالات متحده آمریکا شد. او دختر روشنفکریاست که به منظور حمایت از کودکان محروم دور دنیا سفر کردهاست، همان سال، او در رقابت دختر شایسته جهان شرکت کرد. وقتی که داشت به سمت صحنه قدم برمیداشت، در مراسمِ رقابتِ لباس رسمی، پایش لیز خورد و به پشت روی زمین افتاد.
میلیونها انسان از سراسر جهان در حال تماشا بودند. بسیار شرمسار شد. به سرعت بلند شد و با لبخندی در چهره ایستاد. حضار از این مسأله چشمپوشی نکردند. عدهای مسخرهکردند، خندیدند و هو کردند. بسیار تحقیر آمیز بود.
برخلاف آن سقوط، ریچل جزء پنج نفر انتخاب شد. او باید بر سر صحنه میرفت و سؤالی را که به شکل تصادفی از یک کلاه بیرون میآمد، جواب میداد. او دوباره به روی استیج قدم گذاشت، همان نقطهای که بیست دقیقۀپیش لیزخورده بود. یک سؤال از داخل کلاه بیرون کشید، درحالی که میلیونها انسان او را تماشا میکردند. سؤال این بود: «اگر بتوانی یک لحظه از زندگیات را دوباره تکرار کنی، کدام لحظه را انتخاب خواهیکرد؟»
او اندکی پیش خجالتآورترین صحنۀ زندگیاش را تجربه کردهبود. چهتعداد از ما میگفتیم: «من دوست دارم لحظهای که بر روی این صحنه بر زمین افتادم را دوباره تکرار کنم. من دوستدارم آن را باز هم انجام دهم.»
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.